مقاله دکتر ابراهیم فتح اللهی با موضوع انسان فرهنگی منتشر گردید

فرهنگ شاخصه اصلی تمدن است.انسان برخوردار از فرهنگ انسانی است که استعداد متمدن زیستن را دارد.نویسندگان تاریخ تمدن عناصری چون علم ، فلسفه ،  ادبیات ، هنر ، دین ، دولت ، کار و اخلاق را در شکل گیری تمدن ها موثر می دانند . بر این اساس می توان گفت :انسان فرهنگی از نظر فردی انسانی است متمدن که بهره ای ولو بطور نسبی از علم وهنر ودین واخلاق و ادبیات و … دارد.

اما از نظر اجتماعی انسان فرهنگی کسی است که ارزشهای اجتماعی در وجود او نهادینه شده و هنجارهای اجتماعی را پذیرفته ودر نتیجه قدرت کنترل رفتارهای خود را در یک نظام تعریف شده  اجتماعی دارد.

در لغت نامه های فارسی واژه « فرهنگ » به معنی بالا کشیدن و رشد آمده است. کاملا روشن است که رشد هر فرد در گرو فراهم آوردن زمینه های اولیه است.بنا براین جامعه پیشرفته جامعه ای است که زمینه های لازم را برای رشد فرهنگی انسان ها فراهم آورده باشد. پس فرهنگ امری نیست که از طریق بخشنامه اداری و دستور العمل اجرایی بتوان آن را در افراد ایجاد کرد بلکه نیازمند معماری و مهندسی صحیح است . فرهنگ امری تدریجی بوده و به مجموعه ای از ارزشها ، هنجارها ورفتارها گفته می شود که در طول زمان در بین یک ملت شکل گرفته وبه صورت نظام در می آید. پس می توان از مقوله ای به نام معماری فرهنگی سخن گفت .این معماری امری واقعی است و عبارت است از نهادینه کردن ارزش ها وایجاد تغییر در هنجارها ورفتارهای یک جامعه که به دست افراد جامعه انجام می گیرد و سپس به خود آنها هویت می بخشد. لذا توجه شایسته و بایسته به مقوله فرهنگ در جهت تربیت و هدایت آحاد جامعه ضروری است.حتی می توان گفت که بسیاری از اهداف اجتماعی از قبیل تحقق عدالت ، برقراری امنیت اجتماعی ، سلامت روابط اجتماعی ، پیشرفت وتمدن سازی ،تامین معیشت و رفاه و بهداشت جامعه در پرتو فرهنگ صحیح قابل وصول است.

جامعه امروز ایران مستعد تعالی فرهنگی است لذا باید با بازشناسی و باز تعریف اهداف فرهنگی جامعه و باور کردن توانمندی های ملی و پرهیز از نسخه های وارداتی ، نظم ونسق پیشرفته ای در عرصه فرهنگ و هنر به وجود آوریم.تقویت فرهنگ های بومی و قومی ، معرفی فرهنگ ملی با همه خرده فرهنگ های شکل گرفته در آن باید جزء اهداف کلان جامعه باشد. فرهنگ های شکل گرفته در طول اعصار مختلف در سرزمین ایران شاخصه های تمدنی ما  محسوب می شوند لذا نیازمند تقویت و باز تولید هستند . یکسان سازی فرهنگی علاوه از اینکه نسل جوان را از ریشه های خود جدا می کند  میزان آسیب پذیری فرهنگی جامعه را نیز افزایش می دهد.

بسیاری از آداب و رسوم و سنت ها فارغ از تعلقات قومی و مذهبی که درمناطق مختلف ایران وجود دارد به همگرایی ملی کمک می کنند .به عنوان مثال  آیین های شب یلدا ، یا آداب و رسوم مربوط به نوروز با همه تنوع هایی که در آنها وجود دارد علاوه ازتامین نشاط عمومی وحدت بخش بوده وموجب حفظ هویت ملی ایرانیان است.

رابطه فرهنگ با سنت و مدرنیسم                                                           

معمولا وقتی از فرهنگ سخن می گوییم اولین سوالی که به ذهن خطور می کند رابطه سنت و مدرنیسم است.این دغدغه وجود دارد که آیا می توان به سنت ها و ریشه های فرهنگی که میراث تمدنی گذشتگان است وفادار بود در عین حال لوازم مدرنیسم نیز را در دنیای جدید پذیرفت ؟ یا بین سنت گرایی و مدرنیسم تقابل وجود دارد ؟ بدون اینکه بخواهیم وارد بحثهای نظری و تئوریک بشویم باید اذعان کنیم که  زندگی ما همواره بر اساس سنت ها شکل می گیرد ودر تعامل با دنیای مدرن پیش می رود . بنابر این نه می توان سنت ها را دور انداخت و نه می توان در برابر مدرنیسم بی تفاوت ماند. با توجه به گستردگی جوامع بشری و رشد شگفت آور ارتباطات ، مدرنیته در لابلای زندگی اجتماعی اکثر جوامع نفوذ کرده است.نقش تکنولوژی های پیشرفته در تسهیل ارتباطات بشر و رفاه زندگی غیر قابل انکار است ، اما نباید فراموش کنیم که تکنولوژی باید در خدمت فرهنگ باشد .فرهنگ امری نیست که تکنولوژی آنرا به ما دیکته کند . فرهنگ براساس جهان بینی ها و مکتب ها و فلسفه های  فکری در  جوامع بشری  متولد می شود ، رشد می کند ، شکوفا می شود و هویت اجتماعی جوامع  را  به وجود می آورد. دست آورد تکنولوژی های نوین این  است که  در برقراری ارتباطات فرهنگی تسهیل و سرعت ایجاد کنند .  اما هرگز تکنولوژی ها محتوای فرهنگ را به وجود نمی آورند . خلط این دو مقوله با یکدیگر زیان های جبران ناپذیری را به تمدن و فرهنگ بشری می زند. علاوه بر آن مدرنیته به عنوان محصول فلسفه غرب باید مورد شناخت دقیق قرار گیرد. نگارنده بر این عقیده است که با فرهنگ غرب نه آرمان سازی باید کرد و نه باید آنرا کاملا مردود شمرد بلکه برای ورود در عصر مدرنیته لزو ما باید فلسفه غرب را مو شکافانه و نقادانه مورد مطالعه قرار داد. البته گذر از مرحله سنت به مدرنیته وسپس پست مدرنیسم هم نیاز مند مراحلی است که ذکر آن از حوصله این مقاله خارج است اما قدر مسلم این است که باید پذیرفت که نو گرایی یک ضرورت زمان است ودر برابر آن نباید مقاومت کرد ، در عین حال در کنار آن معنویت گرایی و ارتباط با مبدا هستی نیز ضروری است.در دنیای بعد از رنسانس و در مراحل آغازین عصر مدرنیته تبلیغ زیادی صورت می گرفت که برای نو شدن و مدرن زیستن باید از تعلقات معنوی دست شست واز پیام های آسمانی قطع امید کرد. اما تجربه های تلخ جنگ جهانی اول و دوم و نا بسامانیهای سالهای جنگ سرد  در نیم قرن گذشته نشان داد که انسان جدا از معنویت ، انسانی بی روح و مرده است وهیچ چیز نمی تواند جای خالی احساس معنوی انسان را پر کند. آری ، روح معنویت گرایی باید از درون ضرورت های امروز هریک از ملت ها به دست آید . بنابر این دربرابر تاثیر و جاذبه تکنولوژی معاصر نباید موضع گرفت بلکه باید با حفظ عزت معنوی و استغنای روحی از تکنولوژی بهره بگیریم . و در عین حال که از زبان هنری وفرهنگی مدرن استفاده می کنیم باید هویت ،اصالت و سنتهای فرهنگی مان را نیز حفظ کنیم .

فرهنگ و اخلاق اجتماعی                                                                          

درمقایسه فرهنگ ملتها اولین شاخصی که مورد توجه قرار می گیرد اخلاق عمومی مردم است. اخلاق عمومی یا اجتماعی چیزی است که در روابط روز مره مردم جاری است وبه صورت طبیعی اتفاق می افتد. آنچه در مراسم رسمی و تشریفاتی  و به صورت تعریف شده مورد رعایت قرار می گیرد و با تکلف نیز همراه است شاخصه اخلاق عمومی نیست.قضاوت دیگران در مورد یک جامعه بر اساس آنچه در متن زندگی اجتماعی مردم اتفاق می افتد شکل می گیرد و بر آن اساس ملتی را با فرهنگ یا برعکس بی فرهنگ می نامند.این قضاوت به صورتی کاملا طبیعی صورت می گیرد ولذا نمی توان با وارونه جلوه دادن حقایق واز طریق تبلیغات تلویزیونی یا انتشار بروشور ذهن دیگران را نسبت بدان تغییر داد. ما زمانی می توانیم از تمدن نمونه سخن بگوییم که بتوانیم ادعا کنیم هرکس از هرجای دنیا که می خواهد در سرزمین ما قدم بگذارد و هرجا که می خواهد آزادانه برود وبا هرکس که می خواهد آزادانه سخن بگوید وآنگاه هر چه را می بیند و یا می شنود به عنوان الگوهای تمدنی و فرهنگی ما  تلقی کند. ما تا رسیدن به این نقطه که همان مدینه فاضله مورد انتظار است خیلی فاصله داریم . در چنین شرایطی و برای رسیدن به نقطه مطلوب چه کار باید کرد ؟ آیا بر نامه ریزی های دولتی و مصوبات و آیین نامه ها و انواع کمسیون ها و شورا ها و … توانسته اند کاری پیش ببرند؟ آیا در سی و چند سال گذشته راه را درست رفته ایم ؟ نتایج برنامه ریزی هایی که تا کنون صورت گرفته چه بوده است ؟ کدام یک از دولت های بعد از انقلاب کارنامه قابل قبولی در این زمینه دارند ؟ مروری گذرا به زندگی اجتماعی امروز مردم ایران و تاملی کوتاه در اخلاق عمومی حاکم بر روابط روز مره  مردم  نشانگر این است که هنوز مسیر اصلی هموار نشده است و هنوز برای  تعیین استراتژی واحد که همه سازمان های مسوول را مکلف به تبعیت نماید تصمیمی جدی نگرفته ایم. متاسفانه اخلاق عمومی مردم در سالهای اخیر گرفتار انواع عصبیت ها ، پرخاشگری ، فرصت طلبی ، سود جویی ، مسابقه ثروت ، حرص و ولع در بدست آوردن امکانات بدون استفاده صحیح از آنها ، سیری ناپذیری ، چشم هم چشمی ، اضطراب و نگرانی از آینده و… شده است . از طرف دیگر نیز بی عدالتی های اجتماعی ، فقر ونابرابری ، رشد آمار بیکاری و عدم تضمین شغلی برای فارغ التحصیلان دانشگاهها  و در نتیجه بالا رفتن سن ازدواج ،افزایش نگران کننده آمار طلاق مشکلات عدیده ای است که نظام مدیریتی کشور با آن روبرو است .

برای خروج از این بحران ها که بیش از هر چیز بنیان های اخلاقی جامعه را تهدید می کند باید فکری اساسی کرد . به نظر می رسد توجه به ضرورت های فرهنگی بیش از پیش لازم است . سهل انگاری و ساده انگاری در باب فرهنگ زیانهایی به دنبال می آورد که در زندگی نسل های آینده نیز تاثیر منفی بر جای می گذارد . ما باید فضای اخلاقی جامعه را برای نسل های آینده طوری مهیا نماییم که به گذشتگان خود افتخار کنند . نسل بعدی نباید میراث دار اشتباهات و بی توجهی ها و ندانم کاری های ما باشد .بنا بر  این ضرورت ترسیم استراتژی فرهنگی کشور و تنظیم برنامه عملیاتی برای آن بیش از پیش احساس می شود .  در حال حاضر بیش از 22 سازمان و نهاد دولتی  در زمینه های فرهنگی در کشور فعال هستند که گاهی از نوع فعالیت های همدیگر بی خبر بوده ویا اساسا همدیگر را قبول ندارند لذا موازی کاری های زیادی صورت می گیرد که نتیجه ای جز اتلاف سرمایه های انسانی وعمر انسانها و از بین رفتن منابع مادی ندارد .بسیاری از نهاد ها و سازمان های مذکور تاثیر گذاری چندانی در اخلاق و روابط اجتماعی مردم ندارند و اغلب در قالب جلسات گفت و گو و تصویب کلیات معطل هستند. در حالیکه در متن زندگی مردم و زیر پوست شهر مسائل عدیده ای وجود دارد که در کمسیون های مختلف فرهنگی و اجتماعی در وزارتخانه ها و سازمانهای مسوول به آنها توجهی نمی شود .پس راه حل  را جای دیگری باید جست . تاسیس و ایجاد سازمانهای مختلف فرهنگی تا کنون نتوانسته است مشکل را حل کند یا حد اقل به درک عالمانه ای  از موضوع که بتواند راه حل همه جانبه ای را مطرح کند وهمگان آنرا پذیرفته و اجرایی نمایند ، نیانجامیده است .

به نظر نگارنده تجدید نظر در روشهای نا کار آمد وعدم اصرار بر مسیر های غلط اولین گام است . استفاده از تجربه های پیشینیان در حفظ و حراست از بنیان های فرهنگی جامعه دومین گام است .سومین گام این است که چشم خود را به دنیای جدید بگشاییم و تواناییها و علل موفقیت ملت های پیشرو را مطالعه نماییم . گام چهارم این است که از حصارهای ذهنی مان و مطلق گراییهایی که بر ذهنمان تحمیل کرده ایم دست بکشیم . در گام پنجم باید انعطاف پذیری را در روح و روانمان ایجاد کنیم و از جمود و تعصب دست بر داریم . گام ششم این است که به توانایی مردممان بخصوص نسل جوان ایمان بیاوریم . گام هفتم این است که  به نسل حاضر اعتماد نماییم و کار را به آنها بسپاریم . گام هشتم این است که واقعا بپذیریم که جامعه به نشاط و شادابی نیاز دارد و انرا از نسل جدید دریغ نکنیم ودر جهت تامین آن برنامه ریزی کنیم . در گام نهم باید روح نقد پذیری را نسبت به وضع موجود برای رسیدن به وضع مطلوب در خود ایجاد کنیم . و بالاخره دهمین گام این است که تصمیم بگیریم در گذشته زندگی نکنیم و در زمان حال از زندگی لذت ببریم تا بتوانیم با نگاهی روشن وبه دور از نگرانی و اضطراب  به سوی آینده برویم.

این گام های دهگانه در حقیقت  قبل از اینکه ناظر به دنیای بیرون باشد تماما ناظر به دنیای درون و نوع نگاه و طرز تلقی یک انسان نسبت به حقیقت زندگی است که اگراین نگرش ها در جان کسی پدید آید می توان اورا انسانی فرهنگی نامید . قطعا  چنین انسانی در هر محیطی قدم بگذارد نور وجودی اش    روشنگر جمع خواهد بود و انجمن ها خواهد آراست .

Check Also

سومین نمایشگاه هنری به مناسبت دهه فجر انقلاب اسلامی برگزار گردید

سومین نمایشگاه هنری به مناسبت دهه فجر انقلاب اسلامی با حضور صد ها نفر ار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *